گاه نگاری( ):آیت الحق(غلامرضا خاکی)
شعله های آتش در اجاق، چه رقص فریبنده ای می کنند. گاهی که هوشیاری کلامی ام کمرنگ می شود با خودم می گویم که: پیشینیان ما چندان هم در تقدیس آتش بی راه نرفته اند.این آتش چه نماد کاملی است برای آنبالا رونده سوزانی که در جان یک مشتاق دوست موج می زند.
از تلویزیون برنامه ای درباره شیخ علی آقا قاضی استاد علامه طباطبایی پخش می شود،گاهی که به این مرد و طنین وجودی اش فکر می کنم دچار حیرت می شوم. مردی که در اتمام تحصیلات معمولی حوزوی دچار سئوالی بزرگ شد، سئوالی ناشی ز تاملی که مولانا آن را اینگونه بیان می دارد:
فصل ها دانستنی از علوم
جان خود را ندانستی از ظلوم
تاملی که او را به راهی دیگر کشاند که درمه آلود ابهام است. شیخ علی آقا را باید شمس دیگری از خطه تبریز دانست،آفتابی که در فضای سرد و فسرده فقهیان آتشی افروخت.اخگری که همچنان زبانه می کشد و باورمندان به کیش مهر می سازد.
چه صحنه عجیبی؟! بر سنگ مزار او به جای آیت الله نوشته اند : یاعلی مدد، آیت الحق قاضی طباطبایی